خلاصه کتاب

        رمان هستي در دوره جنگ مي گذرد. دوازده سالگي هستي با شروع جنگ همزمان شده است. هستي اهل فوتبال است. در قالب كليشه ها و تصاوير رايج از دخترها نمي گنجد. عاشق كار فني است. از دايي اش موتورسواري ياد گرفته است. پدرش او را بخاطر اين كارها سرزنش مي كند اما با شروع جنگ همه اين مهارت ها و تفاوت ها نجات بخش و لازم مي شود. خاله هستي و دايي اش به  هستي كمك مي كنند خودش باشد و به نفاوت هايش احترام مي گذارند. خانواده مادري هستي تسليم كليشه هاي تبعيض جنسيتي نشده اند. در جريان حمله صدام به زادگاه هستي آنها مهاجرت مي كنند. خواننده هم تصاويري از جنگ مي بيند و هم تصاويري از تلاش زنان داستان براي پيدا كردن جايگاه شايسته زن. 

پدر هستي نمي تواند اين ساختارشكني را بپذيرد اما به چشم خودش مي بيند چگونه هستي با مهارت موتورسواري و توان انجام كارهاي فني خانواده را نجات مي دهد. هستي و خاله اش براي نجات جان دايي و پيگيري حال او به خرمشهر بر مي گردند. پدر هم دنبال شان مي آيد. در آن جا هستي چهره دلسوز و همراه پدرش را مي بيند. يكي از پسرهاي همسايه هستي شهيد شده است. او براي هستي با هسته خرما يك ماه درست كرده است. داستان با همين تصوير لطيف و زيبا تمام مي شود. 

قابلیت اقتباس

ارائه تصوير زنان در جامعه سنتي در بحبوبه جنگ كار دشواري است. كاري كه در ادبيات كودك ونوجوان اتفاق نيافتاده است. رمان هستي پر از تصاوير ناب و تازه است. تصاويري از دختر نوجوان كه چگونه با كليشه هاي رايج در مي افتد و چگونه براي كمك به خانواده در جنگ تلاش ميكند. رمان با همه تلخي هايش پر از اميد است. زاويه ديد راوي كاملا چشمي و عيني است. به همين دليل براي اقتباس گزينه مناسبي است. توصيف ذهني يا تك گويي دورني در اين رمان نيست. رمان در جغرافيا و زمان مشخصي مي گذرد. نويسنده تمام فضا ها و رويدادها را به خوبي ساخته است.