مجموعه: | NA |
ناشر: | هوپا |
ژانر: | درام اجتماعی |
نویسنده: | مرزوقی محمدرضا |
نوبت چاپ: | 1 |
تاریخ انتشار: | 94 |
قیمت:(ریال) | 140000 |
حجم صفحات: | 184 |
نوع جلد: | جلد نرم |
ISBN13: |
روایت دوران سخت جنگ است در یکی از شهرهایی که مردمش دلهره های زیادی را در آن دوره، متحمل شده اند، یعنی شهر آبادان. داستان از زبان پسر بچه کوچکی است که تلخی ها و سختی ها و مشکلات و دلهره ها و آوارگی های ناشی از جنگ عراق را می بیند و حس می ¬کند، گر چه برایش نا مفهوم است نمی داند راکت چیست و خمپاره چه معنایی دارد. اما دلهره های مردم را می بیند و روایت می کند و همین نکته زیبا و ظریف است. یعنی کاملا کودکانه است و روایت جنگ و دربدری مردم از زبان و نگاه کودک بازگو می شود.
رمان درباره نگرانی و در به دری مردم شهر آبادان است زمانی که عراقی ها حمله را شروع کردند و پالایشگاه ها را زدند و شهرشان به آتش کشیده شد. داستان از نگاه و زاویه پسر بچه ای است که در یک خانواده شلوغ با پنج تا خواهر و دو سه برادر دیگر زندگی می کند. آن ها یکی از ساکنین خیابان وحید از خیابان های نزدیک نخلستان های آبادان هستند.
رمان خیلی گره و بحران ندارد.....فقط توصیف دلهره ها و دربه دری ها است و تخریب تدریجی شهر و زندگی و پیشروی عراقی ها.
بعد از اینکه عراقی ها، خرمشهر را می گیرند، تقریبا آبادان خالی از سکنه می شود، همه خانه و وسایل و شهرشان را رها می کنند. اما عده کمی همچنان با سماجت می مانند. خانواده این پسرک هم از همان خانواده هاست که در شهر مانده اند. پدر خانواده حاضر نیست برود و مادر و پدر مدام سر رفتن یا نرفتن با هم جر و بحث می کنند و....
در آخر پدر هم تن به رفتن می دهد بخاطر دخترهایش و اینکه دیگر باور می کند که عراقی ها پایشان به آبادان هم رسیده است و هر آن ممکن است آنجا را هم بگیرند و زن ها بچه ها را اسیر کنند.
کار بدی نیست و قابلیت فیلم شدن دارد اما به درد فیلم سینمایی نمی خورد. شاید بشود از رویش سریال چند قسمتی ساخت. بدرد سریال شدن می خورد. چون بحران و گره و اوج و فرودی ندارد....تقریبا پر از خرده روایت است و نمایش دلهره ها و دربه درها از زوایه چشم یک کودک.
_
_
_