به گفتوگوهای جدی میان نویسندگان و کارگردانان نیاز داریم
تفاوتها و شباهتهای زیادی بین سینما و ادبیات وجود دارد و
اقتباس محل پیوند این دو است. این برخورد بیش از هرچیز مثلث داستان، نویسنده و
کارگردان را تحتتأثیر قرار میدهد. فتاحی از تأثیری که اقتباس روی اضلاع این مثلث
میگذارد، میگوید.
اگر تمام آثار سینمایی را که از روی رمانهای معروف اقتباس
شده است را بررسی کنیم و با اثر اصلی صحنه به صحنه مقایسه کنیم، فکر نمیکنم
بتوانیم حتی یک اثر هم بیابیم که درست مانند اثر ادبی اولیه تهیه شده باشد. سینما
ویژگیهای مخصوص به خودش را دارد و باید به زبان خودش حرف بزند، به همین دلیل جاده
دیگری را نسبت به ادبیات طی میکند و بخواهد هم نمیتواند و حتی گاهی نباید هم
همان راهی را که ادبیات طی کرده، در پیش بگیرد. گاهی بخشهایی از داستان را حذف میکند،
روی بعضی جاهای دیگر بیشتر تمرکز میکند، بعضی اتفاقها را پررنگتر نشان میدهد و
از روی چیزهای دیگر به سادگی رد میشود.
درنتیجه مشاهده میکنیم که در سینما بیشتر به ایده اصلی
ماجرا توجه میشود و باقی روایت به زبان تصویر به شکل دیگری تعریف میشود. حتی
نویسندگان و افراد اهل قلمی که با حوزه سینما در ارتباط هستند و در این صنعت
فعالیت میکنند، بیشتر به سینما ایده میدهند و انتظار ندارند چیزی که مینویسند موبهمو
به تصویر تبدیل شود. این مسئله نخستین چیزی است که درباره اقتباس باید روشن کنیم.
در حوزه اقتباس آشنایی خوب و کافی روی تفاوتهای دو حوزه
ادبیات و سینما نبودهایم و به همین دلیل اغلب به عنوان مخاطب از نتیجه کار ناراضی
بودیم. نویسندهها نیز اگر میخواهند از کارهایشان اقتباسی صورت بگیرد، از ابتدا
باید به این مسئله فکر کنند که یا باید داستانی که روایت میکنند در ذات خودش
تصویری و قابل اجرا باشد، یا درنهایت برای اینکه به شکل فیلم و سریال و غیره دربیاید
باید دستخوش تغییرهای زیادی شود تا نتیجه مطلوب و قابل قبول واقع شود.
به عقیده من در ایران این فاصله هنوز بین سینماگران و
نویسندگان ما وجود دارد. ارتباطی بین این دو گروه نیست. به صورت جدی و قالب گفتوگوهای
رسمی با یکدیگر صحبت نکردهاند و بین دو جامعه پل نزدهاند. درنتیجه محدوده وظیفه
هرکس به خوبی مشخص نیست و همکاری (اگر هم شکل بگیرد) به درستی پیش نمیرود. در
موارد زیادی اقتباس از اثر ادبی حتی باعث دلخوری نویسنده اثر هم میشود. چه در
حوزه سینما باشد، چه تلویزیون، تئاتر یا انیمیشن. چراکه انتظار دارد موبهمو از
روی روند روایی داستان پیش بروند و قطعاً چیزی نیست که سینما بتواند یا اصلاً صلاح
باشد انجام بدهد.
تنها وقتی متوجه این ارتباط میشویم که بدانیم اقتباس
وفاداری صرف به اثر اصلی نیست. اثر اقتباسی یک اثر مجزاست که به تنهایی میتواند
مورد بررسی قرار بگیرد و تنها میتواند ایده اثر اصلی را بازآفرینی کند. اگر یکی
از بزرگترین اقتباسهایی را که در ایران انجام گرفته یعنی سریال تلویزیونی قصههای
مجید نوشته هوشنگ مرادی کرمانی و ساخته کیومرث پوراحمد را بررسی کنیم، میبینیم در
این اقتباس تغییرات بنیادی زیادی انجام گرفت. مکان داستان عوض شد، پیوستگی درهم
ریخت و بسیاری از روندها حذف یا جابهجا شد.
درنهایت تغییراتی اعمال شد که به نفع نوشته هم بود و دیدیم
که عین اثر را نشناختند و آقای پوراحمد مسیر خودش را در داستان پیش گرفت و سریال
خودش را ساخت، درحالیکه ایده همان ایده بود و لایههای اصلی داستان دستنخورده
باقی ماند. در این پروژه هر دو از افراد حرفهای در حوزه خود بودند و توانستند به
خوبی با همدیگر همکاری کنند و نتیجه کار هم اثر ماندگاری شد که در ذهن همه مانده
است. اما متأسفانه این همکاری و این حرفهایگری همیشه وجود ندارد و درنتیجه محصول
اقتباسی هم کیفیت مناسب نخواهد داشت.
ادبیات میتواند خیلی درونی و ذهنی باشد و با استفاده از
کلمات احساسات را نمایش بدهد و ماجرا را پیش ببرد ولی سینما بیرونی است و حرکت در
تصویر بیوقفه باید حضور داشته باشد. سینما باید در فضاهای مختلف در رفتوآمد باشد
و رنگهای متنوعی به خود بگیرد. تمام یک داستان میتواند در یک اتاق رخ بدهد و
برای مخاطب جذاب و نفسگیر هم باشد، اما زمانی که میخواهد به فیلم و تصویر تبدیل
شود، نمیتواند خودش را به همین چهارچوب محدود کند و باید دائم از امکاناتی که
تصویر در اختیارش قرار میدهد استفاده کند تا مخاطب اثر را ببینید و سرگرم شود و
لذت ببرد. همین تصویرسازی البته درعینحال که امکانات بسیار بیشتری به سینما میدهد،
او را درگیر محدودیتهای زیادی نیز میکند. اینجا ادبیات برتری خودش را میتواند
نشان دهد چراکه تنها با استفاده از کلمات مخاطب را با دنیاها و فرهنگها و زندگیهای
مختلف آشنا میکند و از احساسات و رویاها و تصمیمهای درون ذهن شخصیتها میگوید.
زندگینامه:
حسین فتاحی، متولد سال 1336 در یزد است. او در دوره فعالیتهای
ادبی خود بیشتر از 170 تا 180 اثر به چاپ رسانده، داور چندین جشنواره را به عهده
داشته، کارشناس نشریات متعددی بوده و در تحریریه کیهان بچهها نیز فعالیت کرده
است. بیشتر کتابهای فتاحی شامل قصههای جنگ و انقلاب، بازنویسی داستانهای دینی و
سرگذشت شهیدان جنگی است. فتاحی دریافت جوایزی مانند بهترین کتاب سال، برگزیده سروش
نوجوان و سلام بچهها را نیز در کارنامه خود دارد.
«مدرسه انقلاب»، «آتش در خرمن»، «امیرکوچولوی هشتم»، «راهزنها»،
«عشق سالهای جنگ»، «فصل کبوتر» از جمله رمانهای اوست. از کتابهای آتش در خرمن و
عشق سالهای جنگ دو مجموعه تلوزیونی اقتباسی ساخته شده است.