در مرحله اول به داستان نیاز داریم
داستان تمام چیزی است که ادبیات و سینما هر دو از آن به
زبان خودشان برای ما حرف میزنند. اما داستان پیش از اینکه به زبان کلمات یا
تصاویر روایت شود، دقیقا باید چه ویژگیهایی داشته باشد تا از آن به عنوان یک اثر
قابل قبول در جامعه یاد کنند؟ حسن احمدی، در این یادداشت درباره ویژگیهای متعدد
یک داستان خود توضیح میدهد.
سینما و ادبیات هرگز جدا از هم نیستند. سینما، ادبیات
تصویری است. برای بقا و ادامه راهش نیازمند همه هنرهاست. هنرها را در هم ادغام و
از جمیع آنها استفاده میکند و محصولی را به روی پردهای عریض و طویل میفرستد.
محصولی که عموم مردم به عنوان مخاطب برای دیدن آن از زمان و درآمد خود هزینه میکنند
و برای تماشای فیلم به سالنهای سینما میروند.
محتوای ادبیات نیز همیشه در خدمت سینما بوده است. اگر فیلمی
فاقد داستان باشد، راه به جایی نخواهد برد و به بیراهه خواهد رفت. ممکن است
سینمایی ضد داستان و قصه عمل کند که حاصل آن هم چندان موفق نخواهد بود و نتیجه کار
بلاتکلیف و گاهی سردرگم خواهد شد.
در بافت داستان شخصیت وجود دارد، حادثه وجود دارد و همین شخصیتها و حوادث به اصلی و
فرعی تقسیم میشوند. همه اینها در یک فیلم سینمایی یا تلویزیونی جمع هستند و چنان
عمل میکنند و پیش میروند که در نهایت به
یک هدف واحد و مشترک و تعیین شده میرسند.
گاهی اتفاق میافتد یک تصویر به اندازه یک داستان بلند یا
یک رمان حرف در خودش داشته باشد که میتواند مصداقی بر پیشی گرفتن تصویر از ادبیات
در نظر گرفته شود. گاهی در فیلم نیز داستان باید به گونهای عمل کند که با نگاه و
حرکت دست و چشم و گوش و پا در تصویر به آن نخواهیم رسید، لازم است بغض شخصیت به
گریه و گاهی خندههای او به قهقهه مبدل شوند که تصویر ممکن است در بیان آن ناتوان
باشد و کم بیاورد. این جا قلم معجزهگر نویسنده در لحظهپردازیها توام با تکنیکهای
داستاننویسی است که کار را به سرمنزل مقصود میرساند.
هر دو این هنرها را خیلی جاها همپای یکدیگر میبینم. گاهی
هم یکی بر دیگری غالب میشود که ممکن است یک بارکتاب و بار دیگر یا در کاری دیگر
فیلم باشد. اگر رمان ما خوب باشد، یا داستان ما چنان عمیق و پرمحتوا، و قلم چنان گیرا و شیوا
باشد، در آن صورت فیلم حتما عقب خواهد ماند.
یک اثر اقتباسی خوب در مرحله اول نیاز به یک داستان خوب
دارد: داستانی با سوژه نو و متفاوت و دستمالی نشده.
حال این داستان نیازمند خیلی چیزهاست. قلمی قدرتمند، پرتوان
و شیرین. در کنار تکنیکهای در قلم و روایت نویسنده که خیلی جاها مانع از رودهدرازی
و پرگوییهای بیهوده میشود. در عین حال به شخصیت اصلی نیاز دارد که برای خواننده
و اگر بعد به تصویر درآمد برای بیننده، قابل باور باشد. مخاطب باید بتواند با این
شخصیت همزادپنداری کند، با دردهایش دردمند و با شادیهایش شاد شود.
شخصیت های فرعی و کمکی نیز برای پیشبرد داستان به خدمت
گرفته میشوند. اینها، هرکدام باید شناسنامه درست و مناسب داشته باشند. فرض کنیم
یکی از شخصیتها پزشک است. مخاطب باید قبول کند حرفهایی که از این شخصیت میشنود
میتواند حرفهای یک پزشک باشد. اگر شخصیت کارگر یا هر فرد دیگری است نیز باید
مطابق جایگاه و شرایطی که در داستان دارد، صحبت کند.
در عین حال رمان باید دارای حوادث فرعی و اصلی، خرده روایتها
و خرده داستانهایی باشد در خدمت و پیشبرد داستان اصلی. و نباید انتخاب زاویه دید
مناسب را فراموش کرد. اگر نوع راوی به درستی در داستان انتخاب نشود، به بدنه
داستان و اثرگذاری آن لطمه وارد میشود.
همه این موارد در کنار یکدیگر شبکهای را تشکیل میدهند که
داستان در آن شکل میگیرد و معنی پیدا میکند. همه این موارد در ادبیات و سینما هر
دو صادق است و بدون ویژگیهایی که داستان را میسازد، اثر ادبی یا اقتباسی خوبی
نخواهیم داشت.
زندگینامه:
حسن احمدی، یکی از نخستین هنرمندان سالهای شکلگیری حوزه
هنری است. او فارغالتحصیل رشته فیلمسازی از دانشکده صدا و سیما است و در حوزه
داستان و فیلمنامهنویسی فعالیت میکند و سابقه طولانی هم در حوزه روزنامهنگاری
در کارنامه کاری خود دارد. احمدی در جشنوارههای متعدد داستان، فیلم و مطبوعات به
عنوان داور حاضر شده است.
انیمیشن «پاییز گرم»، اثری اقتباسی از کتاب احمدی به همین
نام است که بارها از شبکههای مختلف تلویزیون پخش شده است. او همچنین سابقه تهیهکنندگی
چندین برنامه تلویزیونی کودک را دارد.