همدیگر را نمیشناسیم
چرا آثار اقتباسی در ایران رونقی مانند آثار اقتباسی در
کشورهای دیگر ندارد؟ شهلا انتظاریان نویسنده و مترجم آثار کودک و نوجوان در این
یادداشت به این پرسش پاسخ میدهد. به عقیده او نبود شبکه ارتباطی مناسب بین اهل
قلم و صنعت نمایش، مهمترین مانع رشد آثار اقتباسی است.
تمام کاری که اقتباس انجام میدهد پیوند زدن بین سینما و
ادبیات است و زمانی که این پیوند و ارتباط وجود نداشته باشد، درنهایت اقتباسی هم
در کار نخواهد بود. اگر هم کار اقتباسی ساخته میشود، جستهگریخته و بدون اصول و
روال درست آن به تولید میرسد که میتواند ارتباط بین سینما و ادبیات را حتی بیشتر
سردتر کند.
این مسئله بهخصوص در مورد اقتباس در ایران صادق است. اگر
شرایط فعالیت آقای هوشنگ مرادی کرمانی را به عنوان نویسندهای بررسی کنیم که در
دورهای به کرات، از آثار او اقتباسهای سینمایی و تلویزیونی و رادیویی انجام
گرفت؛ به نکتههای قابل توجهی میرسیم که میتواند به ریشههای عدم ارتباط برسد.
نخستین عامل موفقیت، خود آثار است. برای اینکه بتوان از یک
اثر ادبی اقتباس کرد، اثر در وهله اول باید تصویری باشد. این مسئله لزوما به معنای
مصور بودن کتاب نیست، بلکه تصویرسازیها باید قابلیت اجرا داشته باشد و فضاسازیها
و شخصیتپردازیها باید با فرهنگ مردم آن دوره ارتباط برقرار کند. داستانها
خاستگاه همان فرهنگ و آدابورسوم آن دوره را در خود داشته و از دل زندگی مردم
بیرون آمده باشند. اینها، همگی ویژگیهایی است که به راحتی میتوان در آثار آقای
کرمانی مشاهده کرد.
نکته بعدی نحوه معرفی اثر به مردم است. اینکه چطور میتوانیم
آثار مکتوبی را منتشرشده به دست مردم و مخاطب برسانیم، آن را به خوبی معرفی کنیم و
با حمایت از آن، اثر را به حرکت در بین جامعه واداریم. در دورهای در دهه 50،
کانون فرهنگی آموزشوپرورش فعالیتهای زیادی در جهت حمایت از آثار منتشرشده انجام
میداد و انیمیشنها، تئاترها و فیلمهای سینمایی و تلویزیونی زیادی از روی آثار
مکتوب آن زمان تولید کرد. خود آقای مرادی کرمانی هم دستی در آتش فیلم داشتند و
افراد زیادی را به عنوان دوست و آشنا در عرصه تصویر میشناختند که باعث میشد شبکه
ارتباطی گستردهای به وجود بیاید و به دنبال آن آثار آقای مرادی کرمانی به دفعات
اقتباس شود.
سوای این امکاناتی که وجود ارتباطات مؤثر به همراه میآورد،
آقای مرادی کرمانی همواره در مراحل ساخت آثار اقتباسی حضور داشت، روی روند تغییر
داستان نظارت داشت و نقطه نظرات خود را بیان میکرد. این نکته شاید از سایر عوامل
اهمیت بیشتری داشته باشد. ارتباط با مؤلف در آثار ایرانی و ارتباط با حداقل مترجم
در آثار داخلی از حداقل اقداماتی است که باید در حین اقتباس انجام بگیرد.
کتابی در سال 84 به نام «قول بچه قورباغه» ترجمه کرده بودم
که در انتشارات علمی فرهنگی به چاپ رسیده بود. در یکی از رویدادها، با کارگردانی
ملاقات کردم که از کارهایی که به انجام رسانده بود صحبت میکرد و میگفت نمایشی که
از روی کتاب قول بچه قورباغه ساختیم بسیار موفقیتآمیز بود. این در حالی است که او
نمیدانست من مترجم کتاب بودم و میخواست داستان کتاب را برای من تعریف کند. در
تمام مراحلی که از روی این کتاب اقتباس انجامگرفته بود، نه به نویسنده اصلی و نه
حتی با من به عنوان مترجم یا با انتشارات علمی فرهنگی هیچ ارتباطی برقرار نکرده
بود. در حالی که حداقل میتوانست برای تماشای نمایش این پیوند ارتباطی را ایجاد
کند.
این مسئله تنها در حوزه اقتباس نیست که شرایط را نامساعد میکند.
ما همانگونه که در بخش ترجمه کپیرایت را تهیه نمیکنیم، در اقتباس هم همین راه
را در پیشگرفتهایم. در ترجمه کپیرایت که خریداری نمیشود، ارتباطی هم با
نویسنده اصلی اثر نداریم. از سوی محدودیتها و خط قرمزهایی که وجود دارد، باعث میشد
هر نوع سانسوری که لازم باشد، روی کتاب اعمال کنیم و کتاب بهمرور دستخوش تغییر میشود.
این سانسوری از من نوعی به عنوان مترجم شروع میشود و بعد
از من ویراستار و نمونهخوان و ناشر و ممیزی هم در کتاب دست میبرند. در صورتی که
شاید اگر به اصالت اثر اهمیت بیشتری بدهیم، در کارگردانهای آثار اقتباسی هم نیاز
حس میشود که با صاحب اثر یا دست کم مترجم یا ناشر آن در ارتباط باشند.
نکته نهایی به خود نویسندگان و مترجمان برمیگردد. همانطور
که اشاره شد، ارتباط آقای مرادی کرمانی با صنعت نمایش در گستردگی میزان اقتباس از
آثار او تأثیر مثبتی داشته است. این ارتباط دوطرفه بوده و همانطور که کارگردانهای
سینمایی و تلویزیونی و تئاتر باید به سراغ نویسنده مترجم بروند، ما هم باید با
آنان در ارتباط باشیم. چهبسا آثار بسیار تصویری و مناسبی تولید و منتشرشده که
برای اقتباس نیز مناسب هستند اما به دست سازنده بالقوه آن نرسیده است و از وجود
اثر هیچ اطلاعی ندارد. در این شرایط نیاز داریم با صنعت نمایش در ارتباط بیشتری
باشیم تا در جریان رخدادهای حوزه ادبی تألیف و ترجمه قرار بگیرند.
زندگینامه:
شهلا انتظاریان متولد 39 در قزوین است. او عضو شورای کتاب
کودک است و با ناشرانی مانند هیرمند، علمی فرهنگی و کانون پرورش فکری کودکان و
نوجوانان نیز همکاری داشته است. تاکنون بیش از 90 اثر از او به چاپ رسیده که در افق،
ایرانبان، کانون پرورش فکری، چشمه، هیرمند، ققنوس، پرتقال، علمی فرهنگی، هوپا، پنجره
و باقی به چاپ رسیده است.
«قول بچه قورباغه»، «تابستان زاغچه»، سهگانه «دختران کابلی»
و «تصاویر هالیس وودز» ازجمله آثار ترجمه او هستند.